Monday, October 30, 2006

رویا

همایون پسر ساده‌ای بود، یعنی کار بدی نمی‌کرد تا اینکه یه روز تو یه ساندویچی کثیف امّا خوشمزه حوالی انقلاب یه بابایی پول سوپشو نداد و رفت اونم پرید یه مشت خوابوند تو دهن یارو پونصد تومن پول سوپشو گرفت، از اون روز به بعد صاحب مغازه هر روز بهش یه سوپ و یه ساندویچ ماکارونی مجانی می‌ده.

باور کنید رویای زندگی خیلی از آدما از این هم احمقانه‌تره.

Sunday, October 29, 2006

جوجه

با علیرضا نمی‌تونی دربیافتی، علیرضا اگه قرصاشو خورده باشه هیچ‌کس حریفش نمی‌شه.

Saturday, October 28, 2006

شماره‌ی ۱ و ۱۱

تنهاترین شب زندگی‌مو می‌گذرونم و تو بی‌موقع‌ترین آدم دنیایی برای اینکه به یادم بیای.

Friday, October 27, 2006

سیاه و سفید

یا سیاه یا سفید، نمی‌خوام خاکستری باشم.

چرا که نه

برگشتم به سه سال قبل؛ روزهای سرد و محکم کوکائین.

آبی تنهای آسمان

تو فارسی چقدر زشت فعل‌ها مجهول می‌شن، یعنی بدترکیب‌ان. مثلاً «ضربه زد» یا «خسارت وارد کرد» رو باید گفت: «ضربه زده شد» یا «خسارت وارد شد» می‌بینین چقدر زشته! ولی تو انگلیسی راحت می‌گن: "The damage is done".
به هر حال the damage is done نه فاعل داره نه مفعول.