Saturday, April 30, 2005
شانس
قبول کن من از تو خوششانسترم، هر دفعه تو نمیای کوئیز میگیره ولی هر دفعه من نمیام تشکیل نمیشه.
پ.ن: احساس میکردم اگه اینو نگم شانسم از بین میره.
پ.ن: باید میگفتم.
پ.ن: اصلاً باید حالشو میگرفتم.
پ.ن: احساس میکردم اگه اینو نگم شانسم از بین میره.
پ.ن: باید میگفتم.
پ.ن: اصلاً باید حالشو میگرفتم.
Wednesday, April 27, 2005
شاهنامه
میدونین چرا میگن شاهنامه آخرش خوشه؟
چون همه چیزش به بدترین شکل ممکن تموم میشه، تازه پول فردوسی رو هم نمیدن.
چون همه چیزش به بدترین شکل ممکن تموم میشه، تازه پول فردوسی رو هم نمیدن.
Saturday, April 23, 2005
تنهایی
تنهایی یه حجمه که میشه اندازش گرفت
تنهایی یه سالنه، صندلیهای خالیشو میشه شمرد
تنهایی یه جادهی برفی سرده، پر از ردِپا
تنهایی یه موسیقیه که شنیده نمیشه
و بالاخره تنهایی یه رسمه که برچیده نمیشه
حجم تنهایی تو چقدره؟
حجم تنهایی من به کوچیکی حجم تمام دوستام نیست
حجم تنهایی من به بزرگی حجم تمام آدمای عاشق روی زمینه
سالن تنهایی تو چند تا صندلی خالی داره؟
صندلیهای خالی سالن تنهایی من که بذر دلتنگی رو تو دلم میکارن
اون قدر زیادن که حقیقت جای خالی رو برام تداعی کنن
نکنه سالن تنهایی تو فقط یه صندلی خالی داشته باشه؟
جادهی برفی تنهایی تو پرِ ردِپاست اما چقدر سرده؟
جادهی برفی تنهایی من اون قدر سرد نیست که نشه به ردِِپاهای حک شدش زل زد
موسیقی تنهایی تو چه شکلیه؟
موسیقی تنهایی من خالی از ریتمِ تک تکِ دوستام نیست، یه سکوت ابدیه
و بالاخره این رسم کهن تو دیار شما چجوریه؟
تو دیار ما به این رسم میگن پارادوکس
چون تنهاییمون همیشه پره
چون حجمش حجم خداست
جادهی برفی و حکایت ردِپاهاش به همت گرمای خدا هیچ
و موسیقیش به حرمت رسم خدا سکوته....
سکوت....
باران
پ.ن: من مخم این قدر جا نداره که این حرفا توش شکل بگیره.
تنهایی یه سالنه، صندلیهای خالیشو میشه شمرد
تنهایی یه جادهی برفی سرده، پر از ردِپا
تنهایی یه موسیقیه که شنیده نمیشه
و بالاخره تنهایی یه رسمه که برچیده نمیشه
حجم تنهایی تو چقدره؟
حجم تنهایی من به کوچیکی حجم تمام دوستام نیست
حجم تنهایی من به بزرگی حجم تمام آدمای عاشق روی زمینه
سالن تنهایی تو چند تا صندلی خالی داره؟
صندلیهای خالی سالن تنهایی من که بذر دلتنگی رو تو دلم میکارن
اون قدر زیادن که حقیقت جای خالی رو برام تداعی کنن
نکنه سالن تنهایی تو فقط یه صندلی خالی داشته باشه؟
جادهی برفی تنهایی تو پرِ ردِپاست اما چقدر سرده؟
جادهی برفی تنهایی من اون قدر سرد نیست که نشه به ردِِپاهای حک شدش زل زد
موسیقی تنهایی تو چه شکلیه؟
موسیقی تنهایی من خالی از ریتمِ تک تکِ دوستام نیست، یه سکوت ابدیه
و بالاخره این رسم کهن تو دیار شما چجوریه؟
تو دیار ما به این رسم میگن پارادوکس
چون تنهاییمون همیشه پره
چون حجمش حجم خداست
جادهی برفی و حکایت ردِپاهاش به همت گرمای خدا هیچ
و موسیقیش به حرمت رسم خدا سکوته....
سکوت....
باران
پ.ن: من مخم این قدر جا نداره که این حرفا توش شکل بگیره.
Sunday, April 17, 2005
Saturday, April 16, 2005
اعتقادات
این تیکهی نخکش تو فیلمای هالیوودی دهههای ۶۰-۵۰
در حالی که همدیگه رو بغل کردن
مرد: با من ازدواج میکنی؟
زن: تو به ازدواج اعتقاد داری؟
-معلومه عزیزم، من ۴ بار ازدواج کردم.
-برای همین پرسیدم.
میخواستم بگم من از این تیکه خوشم میاد.
در حالی که همدیگه رو بغل کردن
مرد: با من ازدواج میکنی؟
زن: تو به ازدواج اعتقاد داری؟
-معلومه عزیزم، من ۴ بار ازدواج کردم.
-برای همین پرسیدم.
میخواستم بگم من از این تیکه خوشم میاد.
Thursday, April 14, 2005
عشق واقعی
به نظر من یک عشق واقعی وقتی به وجود میاد که زن کاملاً مفعول باشه و مرد با مهربونی از فاعل بودنش بگذره.
